Glossary entry (derived from question below)
English term or phrase:
extent condition
Persian (Farsi) translation:
دامنه شمول
Added to glossary by
Ali Fazel
Aug 23, 2014 05:59
9 yrs ago
English term
extent condition
English to Persian (Farsi)
Other
Linguistics
Extent condition 1: an assumption is relevant in a context to the extent that its contextual effects in this context are large.
Extent condition 2: an assumption is relevant in a context to the extent that the effort required to process it in this context is small.
Thank you.
Extent condition 2: an assumption is relevant in a context to the extent that the effort required to process it in this context is small.
Thank you.
Proposed translations
(Persian (Farsi))
5 | شرط لازم -- شرط لازم و نه کافی -- تبصره -- دامنه شمولیت – ملزمات محدود | Mohammad Reza Sabeti Zadeh |
4 +1 | محدوده/حد شرط | Reza Rahimi |
Change log
Aug 24, 2014 14:33: Edward Plaisance Jr changed "Language pair" from "English" to "English"
Proposed translations
1 day 23 hrs
Selected
شرط لازم -- شرط لازم و نه کافی -- تبصره -- دامنه شمولیت – ملزمات محدود
اگر لغت اول را صفت در نظر بگیریم خود لغت اول به معنی " دارای محدودیت" می باشد
پس شرطی که دارای محدودیت باشد "لازم" است ولی "کافی" نمی باشد
به همین دلیل به نظر من معادل هایی گسترده و درخور این عبارت میتوان نوشت که همان مفهوم را تداعی می کند.
پس شرطی که دارای محدودیت باشد "لازم" است ولی "کافی" نمی باشد
به همین دلیل به نظر من معادل هایی گسترده و درخور این عبارت میتوان نوشت که همان مفهوم را تداعی می کند.
3 KudoZ points awarded for this answer.
Comment: "Dear Mohammad Reza thank you for your very different answers :)
I liked دامنه شمولیت more, although I think دامنه شمول or شرط شمول is better."
+1
33 mins
محدوده/حد شرط
.
Peer comment(s):
agree |
Shella (X)
: حد شرط
1 day 19 hrs
|
Thanks
|
Discussion
I was thinking of "شرط شمول". Any ideas?
تو ترجمه یه بحثی هست به اسم
redistribution of semantic components
به این معنی که کیفیت کلمات زبان محور هستن، یعنی معانی بعضی از کلمات تو یه زبان خاص به یه نحو خاص
lexicalized
شدن که نمی شه به همون صورت توی زبون مقصد درشون اورد. مثلاً
sleet
که تو زبون انگلیسی یه کلمه اس ولی تو زبان فارسی باید دوتا کلمه، برف و باران، پهلوی هم قرار داده بشن تا معنی کلمه رسونده بشه.
یکی از نمودهای این تغییر توی
change of parts of speech
متبلور می شه. به این معنی که بعضی وقتا معنی ای که حاملش تو زبون انگلیسی یه فعله توی زبون فارسی باید به صورت صفت ترجمه بشه تا همون معنی رو، یا حداقل نزدیکترین معنی به اونو برسونه. این به این خاطره که ظرفیت زبان ها در انتقال معانی محدوده.
این تغییرات در اقسام کلمه از این قرار هستن:
verb to adv/adj
verb to noun
adv/adj to verb
adv/adj to noun
noun to verb
noun to adv/adj